اشتفان شولتس در شهر كتاب :
تمام و كمال پشت ایده تبدیل ایران به جامعه مولد ایستاده ایم
به گزارش كادو دونی سفیر اتریش در ایران اظهار داشت: رویكرد ۴۰سال اخیر ایران برای حفظ استقلال علمی، این كشور را به مدلی از پیشرفت رسانده كه استقلالش را حفظ می نماید و ما كاملا پشت ایده تبدیل ایران به جامعه مولد هستیم.
به گزارش كادو دونی به نقل از مهر، جلسه ویژه شهر كتاب، به مناسبت روز جهانی «گفت وگو و تعامل سازنده با جهان» با حضور اشتفان شولتس، مهدی فیروزان، علی اصغر محمدخانی، محمدرضا بهشتی، علی اصغر مصلح، رامین صدیقی در مركز فرهنگی شهر كتاب برگزار گردید و به گفتگو در باب تكثر فرهنگی، مسائل مشترك جهانی، اسباب و موانع همگرایی جهانی و نقش اصحاب فرهنگ، هنر و اندیشه در مفاهمه و همگرایی جهانی اختصاص داشت.
در ابتدای این نشست، علی اصغر محمدخانی معاون فرهنگی شهر كتاب، اظهار داشت: امروز در تقویم ها با عنوان روز «گفت وگو و تعامل سازنده با جهان» ثبت شده است. بااین حال، با تحولاتی دست به گریبانیم كه روزبه روز جهانی پیشبینی ناپذیرتر را رقم می زند. شرایط برای همه مردم سخت شده و این پرسش بیش ازپیش مطرح می شود كه چرا با وجود ارتباطات گسترده بین المللی، گفتگو در عرصه های گوناگون كم شده و دستاورد چندانی حاصل نمی كند.
وی اضافه كرد: یكی از اركان اصلی فعالیت های ما در مركز بین المللی شهر كتاب، از بدو فعالیت تاكنون، درانداختن طرح گفتگو در عرصه های فرهنگ، هنر و اندیشه، در ایران و با سایر كشورها بوده است. بیشتر از ده سال این راه را طی كرده ایم و می دانیم كه باید به زیرساخت ها و شرایط گفتگو توجه كرد. گفتگو در عرصه های سیاسی، فرهنگی، هنری، لوازمی دارد و فرایندی دوسویه و تعاملی است كه تا دو سویه آن برقرار نشود، تحقق نمی پذیرد.
معاون فرهنگی شهر كتاب افزود: مسائلی چون پذیرش و شناخت دیگری، ظرفیت های گفت وگوی متقابل، سطوح مختلف گفتگو، چه در گفت وگوهای درون فرهنگی میان افراد جامعه، خانواده، دوستان، جناح های سیاسی و اندیشه های مختلف؛ چه در گفت وگوهای برون فرهنگی با دیگر كشورها باید مورد توجه قرار گیرد. حكمت در فرهنگ ما نقش بسیار مهمی داشته و حامل گفتگو و زمینه ساز آن بوده است. شاعران، حكما و دانشمندان ما در مورد لزوم و اهمیت گفتگو بسیار سخن گفته اند. خود حكمت بر گفتگو بنا شده و در عرصه های فلسفی، اجتماعی و علمی راه كشف و انتقال حقیقت شناخته شده است. افزون بر شناخت، دیالوگ در مسائل مربوط به فهم هم از اصلی ترین راه ها است. چنان كه گادامر در «حقیقت و روش» بر آن تاكید می ورزد. گرچه علم در معنای قرن هفده هجدهمی خودش كمتر بر فهم تكیه می كند، امروزه برخی فرضیه ها و شیوه های جدید علمی دستیابی به حقیقت را فقط از راه فهم مشترك میسر می داند.
نو كردن قول گفت وگو
مهدی فیروزان مدیر عامل شهر كتاب بعنوان سخنران بعدی این مراسم اظهار داشت: ده سال پیش، در ابتدای دور اول تحریم ها، وقتی به دعوت مركز فرهنگی شهر كتاب تعدادی از سفرای اروپایی گردهم آمده بودند، گفتم كه در روابط بین الملل می توان دورازه اقتصادی، دروازه همكاری بانكی، دروازه سیاست، همكاریهای تكنولوژیك را بست، ولی مهم ترین دروازه؛ یعنی فرهنگ و گفتگو، را نمی توان بست. شاید اقتصاد و تكنولوژی نهایتی داشته باشند، اما فرهنگ قلمروی بی نهایت است. راه انتقال فرهنگ هم گفتگو از راه میزگردها، همایش ها یا كلاس های درس است. در آن زمان از سفرا خواستم گفت وگوهایمان را در بستر مركز فرهنگی شهر كتاب ادامه دهیم. چون باور داشتم، فقدان دانش در مورد دیگری، مولد ترس از او است. چنان كه وقتی وارد فضای ناشناخته تاریكی می شوید، غلبه ترس زیبایی هایش را از نظرتان دور نگه می دارد. اما به محض روشن شدن چراغ، گلستان رخ می نماید. چه بسا آرزوهایتان در آن فضای تاریك بوده باشند و نداشتن شناخت مانع نزدیك شدن شما به آنها می شده است.
وی اضافه كرد: یكی از استراتژی هایی كه برای شهر كتاب تدوین كردیم، تولید علم و معرفت از راه معرفی، نقد و گفتگو بود. حالا در این روز جهانی كه به پیشنهاد ایران نام گذاری شده است، بهانه ای برای تجدید تعامل و گفت وگوی سازنده یافتیم و از سفرای دیگر كشورها دعوت كردیم كه بار دیگر به شناخت و فهم دیگری به منزله راهی برای كاهش تشنج، ملاحظه و محدودیت نظری بیندازیم، به این امید كه با شناخت دیگری به بهبود روابط و همكاری هایمان كمك برسانیم. به نظر من ایران به چیزی فراتر از دیالوگ نیاز دارد. ما سال گفت وگوی تمدن ها را اعلام كردیم. اما باید بنگریم تا كجا به گفتگو نزدیك شدیم؟ تمام مؤلفه های گفتگو پیش نیازی دارند و آن احساس احتیاج به گفتگو است. گمان می كنم معضل امروز ما این است كه جامعه، چه تصمیم ساز و چه تصمیم پذیرش، هنوز به نیاز برای جریان یافتن گفتگو نرسیده است. پس یكی از پدیده هایی كه باید در سطح ملی به آن توجه و برایش تبلیغ نماییم، نیاز ملی برای گفتگو است. این چنین زمینه جریان یافتن گفتگو، در ادامه شناخت، فهم، احترام و درك متقابل و درنهایت، صلح فراهم می شود.
تبلور اشتراك ایران و اروپا
در ادامه این برنامه، اشتفان شولتس سفیر اتریش در ایران، سخنرانی كرد و رامین صدیقی هم زمان چكیده ای از سخنان او را به فارسی ارائه نمود. در بخشی از این سخنان، چنین گفته شد: در ابتدای حضورم در ایران این عقبه ایران و اتریش بود كه كار را برای من بسیار راحت كرد. بین این دو ملت پیشینه ای حدود ۷۰۰ ساله بود. طی پانصد سال رابطه بسیار تنگاتنگی بین ما بوجود آمد كه شروع آن از سمت ایران بود. همینطور از نظر دیپلماتیك حدود ۱۵۰ سال است كه ایران و اتریش ارتباطی تنگاتنگ و عاری از هرگونه نگاه استعماری یا برتری جویانه دارند.
وی اضافه كرد: جامعه ایران در تمام این سده ها نشان داده تا چه اندازه به ادبیات و فلسفه علاقه مند است. طبق آمار، میزان كتب فلسفی انتشار یافته به زبان فارسی حتی ایران را در جایگاه نخستین جوامع علاقه مند به دنبال كردن شیوه گفتگو از منظر ادبیات و فلسفه قرار می دهد. گویا اشتراكات تمدن اروپا و ایران در طول تاریخ خودش را متبلور كرده است. چنان كه اخیراً تئاتر «سقراط» را با كارگردانی حمیدرضا نعیمی دیدم. حضور قدرتمند فرهاد آئیش در این تئاتر من را جذب كرد. در این تئاتر آنچه ایرانی ها می جویند، به خوبی نشان داده شده است. همچنین، با مطالعه متوجه شدم كه هراكلیتوس در منطقه ای متولد شده است كه قبلاً تحت نفوذ ایران بوده است. مصداق و مثال ها از این اشتراكات بی شمار است. افزون بر این، در ارتباط چندین ساله با مجموعه ای از دانشگاه های این كشور، دریافتم عطش ایرانی ها برای برقراری ارتباط در حوزه های گوناگون وجود دارد. مدیریت دانش و به اشتراك گذاشتن علم و تجربه، ایران را از دیگر فرهنگ های این منطقه متمایز می كند.
این دیپلمات اتریشی افزود: رویكرد چهل سال گذشته ایران برای حفظ استقلال علمی، اجتماعی و سیاسی، این كشور را به مدلی از پیشرفت رسانده كه استقلال آنرا حفظ كند. من به نمایندگی از كشورم تاكید می كنم كه ما تمام وكمال پشت ایده تبدیل ایران از كشوری صرفاً تاجر و مصرف كننده به جامعه مولد هستیم. روایت شده كه حدود ۵۰۰ سال پیش، شاه اسماعیل صفوی شكست چالدران را فرصتی برای تغییر ساختارهای ضروری در ایران در نظر گرفت. در این زمان، رابطه ای بسیار رسمی میان ایران و دربار هابسبورگ شكل گرفت و این سبب تغییر رابطه این دو ملت با هم شد. امیدواریم بزودی گرد تلخی تحریم ها از روی ایران برداشته شود، ایران باردیگر به جامعه جهانی متصل شود و ما نقش مهمی در تجارت و اقتصاد ایران ایفا نماییم.
گفت وگو از راه خاطره مشترك
در بخش بعدی این نشست رامین صدیقی اظهار داشت: معمولاً زبان نُت را بستری برای دیالوگ تصور می نماییم و آنرا زبان مشتركی می دانیم كه فرهنگ های مختلف به واسطه اش می توانند با هم گفتگو كنند. اما به نظر من، موسیقی جایگاه بالاتری دارد. در دوره های مختلف تاریخی، موسیقی خلأ دلتنگی ما را با خاطرات مشترك پر می كند و نه با دانش مشترك یا تجارب به اشتراك گذاشته شده است. طی ۱۵۰ سال گذشته، شیوه و مدل زندگی مان خیلی از جذابیت ها را از ما گرفته است. به حریم امنی رسیدیم كه در آن دیگر نیازی به گفتگو نمی دیدیم و این ما را كاهل كرد. موسیقی آن رویداد مهم اجتماعی ای است كه تجربه چیزهای مشتركی را برای ما ممكن می كند و به ما انگیزه تعامل می دهد. شاید برای همین است كه موسیقی زنده برای اهالی موسیقی وزن و اهمیت بیشتری دارد تا آنچه به منزله محصول جابه جا می شود. آنچه در جمع اتفاق می افتد، به ما انگیزه حفظ این رابطه را می دهد. موسیقی در واقع ویترینی است برای آشنایی با فرهنگ های دیگر و به دست آوردن آموزه هایی كه ریشه های اتصال ما در طول تاریخ را آشكار كند.
وی اضافه كرد: آنچه شاید موسیقی منطقه ما را برای بسیاری از كشورهای دنیا جذاب كند، زنده شدن چیزی است كه خودشان قبلاً داشته اند. موسیقی پیش از رنسانس، نت بندی نشده و مودال بود. آنها هم مقام هایی داشتند، ولی رنسانس موسیقی را قانون مند كرد و در تاریخ موسیقی اروپا یك چیزهایی ریزش كرد. گویی ما، اعراب یا هندیان، چیزی خفته را در اینان یادآوری می نماییم. من می خواستم از زبان مشترك بگذرم و با حرمت بیشتری به موسیقی بنگرم. در موسیقی ما بداهه نوازی خیلی اهمیت دارد. شاید بعداً به غنیمت شمردن دم در موسیقی مان می رسیم. ولی آن دم، آن غنیمت، در فرهنگ های دیگر هم وجود دارد. در این گفتگو عرصه هایی هست كه برای ما ایرانی ها چندان آشنا نیست، ولی به راحتی با آن ارتباط برقرار می نماییم. مثل عرصه موسیقی جز در اروپا و آمریكا كه از همین منطق پیروی می كند و نوعی آزادی در خلق به وجود می آورد. چیز مهمی كه موسیقی ما از موسیقی غرب آموخت این بود كه باید شنونده های خوب موسیقی باشیم.
صدیقی افزود: از دیگر سو، آنچه ما به واسطه موسیقی مان به دیگر فرهنگ ها یاد دادیم، بیان صمیمی و صادق و بی پرده بود. طی سال ها هنرمندان بسیاری به كشور ما آمدند و از این جا به آن طرف رفتند. اینها فقط موسیقی شان را با خودشان نبردند، مهم ترین چیزی كه ما در این معامله عاطفی انجام دادیم، روشن كردن زوایایی از این نقشه تاریكی بود كه به آن شاره نمی گردد. بهرحال، ما در دنیایی زندگی می نماییم كه ماشین پروپاگاندای رسانه ای آن چیزی را به مردم می دهد كه بیشتر می فروشد. پس، به خیلی چیزها اشاره نمی نماید. فرهنگ سبب می شود كه رابطه در سطحی وارد گفتگو شود كه ناشناخته های ما برای مخاطبمان و مخاطبمان برای ما عیان شود و این از آنچه ساختار یك حكومت برای گفتگو با ممالك دیگر ایجاد می كند، خیلی موفق تر است. هنرمندی كه به اینجا می آید و تمام پیش فرض هایش شسته می شود و خالصانه با جامعه مخاطبش برخورد می كند، به نظرم مهم ترین سفیر فرهنگی ما است. توشه ای كه او با خودش می برد، در لایه ای از جامعه پخش می شود كه هیچ ابزارهای رسانه ای یی نمی تواند مانع آن شود.
وی در انتها اظهار داشت: به نظر منی كه در حوزه موسیقی كار می كنم، آن زبان مشترك چندان اهمیتی ندارد و مهم آن چیزی است كه پشت پرده های موسیقی جابه جا می شود و مانند یكی از ابزارها مثل سینما و ادبیات و... نقش بسزایی برای تمرین گفتگو كردن و چیز یاد گرفتن از دیگران داشته است. فكر می كنم این مهم ترین نقشی است كه موسیقی به واسطه ایجاد خاطره مشترك دارد.
ضرورت مفاهمه در جهان امروز
دیگر سخنران این برنامه سید محمدرضا بهشتی پژوهشگر و استاد دانشگاه بود كه اظهار داشت: طی بیست سال گذشته، همراه تعدادی از دوستان تلاشی را در حوزه فلسفه دنبال كردیم كه بعد به صورت «انجمن ایرانی فلسفه میان فرهنگی» درآمد. ما اندیشه فلسفی میان فرهنگی را میدانی برای تحقق مفاهمه میان فرهنگ ها می دیدیم. از این رو، بر فلسفه میان فرهنگی تمركز كردیم. در دنیایی به سرمی بریم كه در آن، فراتر از این جامعه و آن جامعه، مناسبات معیشتی، محیط و ابعاد مختلف زندگی با اقتضائاتی همراه شده كه فرهنگ ها را به صورت روز افزون به هم پیوند می دهد. برای نمونه مسائل مهمی مانند مهاجرت و حضور فرهنگ های مختلف در جوامع چهره نشان دادند و فرهنگ ها را در شئون و ساحت های مختلف در مواجهه پیوسته با هم قرار دادند. رویارویی هایی كه در تاریخ بشریت بی سابقه است و تجاربی جدید را رقم می زند. از این رو، امروز «مفاهمه» لزوم مناسبات جدید است. از جانب دیگر، گفتگو برای مفاهمه ضروری می باشد. این چیزی نیست كه بدیلی داشته باشد، بلكه ضرورتی است كه ما را به سمت ورود به عرصه دیدن و شناسایی كردن هم می برد تا هم جایگاه خودمان را بشناسیم و هم مناسباتمان را با دیگران تنظیم نماییم.
وی اضافه كرد: چند دهه ای است كه مبحث گفتگو در كشور ما مركز توجه قرار گرفته است. همین ایده زمینه شكل گیری «مركز گفت وگوی تمدن ها» شد كه در آنجا دكتر مصلح كوشید آنرا از حوزه عمومی به حوزه های خاص و به خصوص به حوزه فلسفه سوق دهد. این مركز بعد از چند سال تجربه و تلاش از نظر تشكیلاتی و سازمانی با انقطاعی روبه رو شد كه همراه با افت وخیزهایی در كشور بود. اما این مساله در سطح اداری و تشكیلاتی باقی نماند. اصل این اندیشه تداوم یافت و دكتر مصلح با تشكیل «حلقه مطالعات میان فرهنگی» و به دنبال آن، تشكیل «انجمن رسمی میان فرهنگی» این راه را دنبال كرد.
این استاد دانشگاه افزود: گفته شد كه موسیقی صرفاً ابزاری برای گفتگو نیست، باید بگویم زبان هم صرفاً وسیله نیست. ما در زبان سربرمی آوریم و می اندیشیم و زندگی می نماییم. پس مساله زبان صرفاً پیدا كردن ابزاری برای ابراز خودمان نیست. وقتی در زبان سربرمی آوریم، جهانمان تقسیم می شود. همچنین، جهان ها و فرهنگ های مختلف در زبان با هم تلاقی می كنند. مترجم، واقعه مهمی را رقم می زند كه همان تلاقی جهان ها با هم است. چیزی كه می تواند هم از بمب اتم خطرناك تر باشد و هم ثمرات بسیاری به بار آورد. دیالوگ از ترجمه فراتر است. گادامر در بخش های آخر كتاب «دیالوگ و روش» از «گفت وگویی كه ما هستیم» سخن می گوید. بدین معنا كه وقتی من دهان می گشایم، در واقع یك سنت فرهنگی، پیشینه آن و تحولاتی كه آن از سر گذرانده است از زبان من سخن می گوید. آن هم با خصوصیت هایی كه من با عنوان یك فرد در این فرهنگ با آن شكل گرفته ام. پس، فرهنگی از زبان من سخن می گوید و در آن سوی فرهنگی دیگر می شنود.
بهشتی اظهار داشت: در نسبت گرفتن ما باوجود و با دیگران، مظاهر وجود، زمانه مان خودش را در گفت وگویی كه ما هستیم آشكار می كند. در جهان كنونی، هر رویدادی بر همه ی جهان اثر می گذارد و دیگر نمی توانیم محیط فرهنگی بسته ای را در نظر آوریم. چونكه امكان ایزولاسیون و بسته شدن وجود ندارد و فرهنگ ها به روش های مختلفی مدام در حال مواجهه اند. امكان دارد بخواهند به هم بی تفاوت باشند و در دایره اختصاصی شان فروبسته بمانند. این امری است كه زندگی به آن مجال نمی دهد. شاید بخواهند بر یكدیگر غلبه كنند. در این صورت جهان میدان كشاكش ها خواهد شد. شاید بخواهند با رویكرد تلطیف و ادغام با دیگران مواجه شوند. این هم روشی درست نیست و به تصادم و بیگانه شدن های باردیگر ختم می شود. درنهایت، به نظر فرهنگ ها باید برای فهم متقابل بكوشند و از ادغام دیگری در شناخته های خودشان صرف نظر كنند. گرچه نمی توان از ناكجاآباد به دیگران اندیشید، كوشش برای مفاهمه؛ یعنی كوشش برای مجال حضور دادن به دیگری در افق فكری خود، راه مناسب تری است. حالا رسیدن به مفاهمه و داوری های مشترك لزوم است و اگر این را نادیده بگیریم جهانمان جهان تصادم ها خواهد بود.
وی در انتها اظهار داشت: پشت كوشش برای مفاهمه، لزوم حیاتی درخور شأن انسان خفته است. این كوششی در جهت گشودگی برای دیدن و یافتن و ارزیابی دیگری بر مبنای سنت خود و ایجاد ارتباطی است كه مجال مساله شدن امری دور از ذهنیت فرهنگ مان را بدهد و درنهایت امكان هم اندیشی را ایجاد كند. فارغ از هماوردی در عرصه های سیاسی و اقتصادی، این كار نیازمند تلاش جدی و حركت صادقانه است. باید بتوانیم اصل بودن دیگری را در ذهنمان بپذیریم و خودمان را به جایی برسانیم و روی چیزی انگشت بگذاریم كه در این جهان پرمساله برایمان مشترك است. فكر می كنم چنین امكاناتی هست. فراتر از نوستالژی و میراث سده ها و هزاره ها، عناصری در سنت فرهنگی ما هست كه اگر بتواند خودش را به خوبی بشناسد، می تواند با عرضه خودش در عرصه فرهنگی، دیگران را به اندیشیدن در این راه وادار كند و در دادوستدی آموزنده قرار دهد. ما نباید فقط به فرهنگ غرب متوجه باشیم. ما در اقلیمی میانه واقعیم و به همان اندازه كه چشممان به سمتی است كه الآن با آن مواجهه و تماس و اصطكاك بسیاری داریم، باید به دیگر فرهنگ ها هم بنگریم. چه بسا واقع شدن در اقلیم میانه ی فكری -فرهنگی به ما امكان گشودن دریچه هایی از هر سوی بدهد.
تعامل میان قدرت ساختارشده و اندیشه
علی اصغر مصلح پژوهشگر و استاد دانشگاه، هم سخنران بعدی این برنامه بود كه اظهار داشت: ایده «گفت وگوی تمدن ها» بخش مهمی از تجربه زیسته ما است. امروز، به معنایی در بازخوانی همین ایده سخن می گویم. نخستین ادعا و دعوت من آن است كه باید از معنای سطحی و ساده گفتگو بگذریم و به معنای آن در دنیای معاصر بپردازیم. بیشتر اوقات آنچه از گفتگو در ذهن داریم، سخن گفتن دو یا چند نفر (حداكثر با ایده های مختلف) است. اما این با متنِ واقعیات دنیای معاصر سازگار نیست. گفت وگوی فرهنگ ها امروز با اسباب و عواملی در چالش جدی است كه مهم ترین آنها قدرت است. ما در دنیایی زندگی می نماییم كه ساختارها و فرایندهای جاری آن تابع اندیشه ها و خواست ما (تك افراد) نیستند. اگر تجارب زیستی و گذشته مشتركمان را مرور نماییم، امسال نوزدهمین سال از قرن ۲۱ است. كمی بیشتر از نوزده سال پیش، رئیس جمهور وقت ما در سازمان ملل پیشنهاد كرد قرن جدید را با عنوان «گفت وگو» آغاز نماییم. سال ۲۰۰۱ بنا به تصمیم سران ملت ها سال گفت وگوی فرهنگ ها نام گرفت، اما در همان سال واقعه ای روی داد كه به شكلی شرایط فعلی خاورمیانه ادامه آن است. در یازده سپتامبر، نوزده مسلمان غیرایرانی دو مركز تجاری بسیار مهم امریكا را به آتش كشیدند و مجموعه رویدادهایی را كلید زدند كه تا امروز ادامه دارد. اما به راستی چرا هر چه در قرنی كه با امید به مفاهمه و صلح شروع شد، پیش می رویم مدام جنگ بیشتر و دامنه دارتر می شود و نفرت و واگرایی شدت می یابد؟
وی اضافه كرد: بعضی از فیلسوفان می گویند عالم ما عالم تعارضات است و ما باید بیشتر بكوشیم زیستن در تعارض را یاد بگیریم. اما این ماجرا ناشی از چه تعارضی است؟ اگر ما هنوز در تمنای جهانی تحت منش و قاعده گفت وگوییم، مانع چیست؟ رفتن به سمت جهان بهتر مستلزم چیست؟ موانع این حركت چیست؟ ما بعد از یك دهه رفتار واگرایانه با دنیا، سال ۲۰۰۱ را با روشی جدید آغاز كردیم. گفت وگوی تمدن ها را پیشنهاد و به دنیا اعلام كردیم كه می خواهیم به قاعده گفتگو رفتار نماییم. ایران در این اقدام تروریستی حضور نداشت. اما از همان آغاز، محور شرارت اعلام گردید و جنگی با ایران و عراق جنگی عنوان شد. به حمله عراق شد و خشونتی كه به گمان من ساختار قدرت است، دامن ما را گرفت كه نقشی در این امر نداشتیم و دنیا را به گفتگو دعوت كرده بودیم. این تعارض چگونه جمع می شود؟ در نوزده سال گذشته، میزان خشونت در دنیا افرایش یافته و هر چه گذشته، خشونت به صورت برنامه ریزی شده در خاورمیانه پمپاژ شده است. سیاست های غرب سبب شده در این سال ها، خیلی از كشورها در وضعیتی میان جنگ و صلح قرار بگیرند. كشوری مثل افغانستان ۴۰ سال است كه در حالت جنگ و صلح است. كشورهایی مثل لیبی، سوریه، عراق و حتی پاكستان امروز در وضعیت جنگ و صلح اند. به نظر می آید، برای ریشه یابی این امور باید توش وتوانمان را برای فهم دنیای معاصر بیشتر نماییم. امروز صلح در آن معنایی كه در فرهنگ ما یا در نظر كانت هست، برای فهم دنیا كفایت نمی نماید. حالا صلح فقط به مفهوم آشتی میان انسان ها نیست. وضع مناسبات اقتصادی، سیاسی و به خصوص تكنیك در زندگی ما بگونه ای است كه دائم خشونت را زیاد می كند و فرایندها به هیچ وجه تابع دانش و احساس و خواست افراد نیست.
این محقق در بخشی از سخنانش اظهار داشت: اگر هنوز امیدی هست، باید به ادبیات و هنر و تفكر باشد. اما دنیای امروز تفكر و دانایی و هنر را امور فرعی، سرگرمی و دست دوم تلقی می كند. امروز چنان كه در فلسفه از نیچه شروع و به فوكو ختم شده، همه چیز تابع قدرت است و این قدرت در همه جا جریان دارد. قدرت نه فقط گفتگو را به چیزی نمی گیرد، در حال نابود كردن اصل فرهنگ است. ما امروز به معنای كلاسیك فرهنگ را هم ازدست داده ایم. متفكران حوزه فرانكفورت از صنعت شدن فرهنگ سخن می گفتند، اما ما از این مراحل بسیار دور شده ایم. امروز همه جا بوی قدرت به مشام می رسد و به همین جهت، به بیان نیچه ای، عالم ما عالم اراده قدرت است. عالم ما عالم نبرد اراده ها است. این بحث از شوپنهاور آغاز می شود. او اراده را مقابل عقل قرار می دهد. اما امروز از عقل به معنای كلاسیك خبری نیست. عقل هم در خدمت اراده و قدرت است. در تمام جهان دانشگاه ها عقل در خدمت فرایندهای تقویت قدرت است. حالا زمانه نبرد قدرت است. پس باید توجه كرد كه ایده هایی مثل گفتگو و صلح در كدام زیست جهانی مطرح می شوند. مشكل دنیای امروز نفهمیدن سران كشورها و ننشستن سر میز مذاكره نیست. خیلی از سران كشورها در اوقات فراغتشان شعر می خوانند و موسیقی گوش می كنند، ولی دنیای امروز از فكر فرمان نمی برد. ما باید به این بیندیشیم. مساله دوران ما تعامل میان قدرت ساختارشده و اندیشه است. امروز فرایندها از اندیشه اندیشمندان پیروی نمی كنند. ما باید به وضعی بیندیشیم كه در آن به سرمی بریم و ببینیم فرمان ها از كجا می آید.
مصلح در انتها این نشست اظهار داشت: به نظر می آید ما ایرانی ها در دوره معاصر، با احتمال گشوده شدن راهی برای گفتگو با جهان نشاطی تجربه كردیم. ولی در خارج و داخل ناكام ماندیم. باید به اسباب این ناكامی ها بیندیشیم. سال هاست ما در تجربه ملموس وضع دنیای معاصر بسیار پیشیم، اما متأسفانه از هر طرف رفتیم، دری باز نشده است. پس، به نظرمی رسد باید با مرور تجربه بیست سال قبل و دیدن موانع این ناكامی ها و استعدادهای فرهنگ خودمان، منشأ جوشش اندیشه جدیدی باشیم. امید چیزی نیست كه بشود القایش كرد. اما زندگی با رانه های قدرتمندی كه دارد همواره می تواند مولد امید باشد. پس ما باید امیدوارانه این پروژه و خواست گفتگو با دنیای معاصر را در ذهن نگه داریم و تقویت نماییم.
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب