گناهکاران:

تقلید نافرجام از تارانتینو با خون آشام های نژادپرست!

تقلید نافرجام از تارانتینو با خون آشام های نژادپرست! به گزارش کادو دونی، وقتی نژادپرستی با خون آشام ها ترکیب می شود، نتیجه نه هولناک است، نه تاثیرگذار! وقتی نژادپرستی و ترس ترکیب می شوند، نتیجه اش فیلمی سطحی و کلیشه ای است.



به گزارش کادو دونی به نقل از خبرگزاری مشرق

، در فیلم گناهکاران به کارگردانی «رایان کوگلر»، کارگردان آفریقایی تبار هالیوود، ژانر هولناک خون آشامی به عنوان بستری برای پرداختن به نژادپرستی ساختاری در ایالات متحده انتخاب شده و کارگردان تلاش می کند از قوانین نژادپرستانه ی «جیم کرو» در قالب داستانی گوتیک و پرتنش انتقاد کند.
با این حال، حاصل کار اثری است که نه چندان هولناک است، نه آن قدر تأمل برانگیز، و نه واقعا سرگرم کننده.





***ترسی استعاری که از تاریخ سیاه «جنوب آمریکا می جوشد


در شهر کلارکسدیل، ایالت می سی سی پی، حوالی سال ۱۹۳۲، سَمی، پسر یک کشیش محلی، با صورتی زخمی و لباسی خون آلود وارد کلیسای پدرش می شود. گیتار فولادی اش، حالا شکسته و بی جان، در دستش است. با نگاهی سرد و خاموش، در مقابل موعظه های پدر می ایستد؛ موعظه هایی که از او می خواهد «راه های گناه آلود را رها کند». اما برای سَمی، رها کردن زندگی دنیوی به سختی جدا شدن از گیتارش است.
در چنین بستری، داستان حول محور دو برادر دوقلو، اسموک و استَک مور، می گردد؛ کهنه سربازان جنگ جهانی اول که بعد از مدتی حضور در باندهای مافیایی شیکاگو، به زادگاه خود بازگشته اند. آنها می خواهند با خرید یک آسیاب چوب و راه اندازی کلوب موسیقی ویژه ی سیاه پوستان، به جامعه محلی خدمت کنند. با این وجود، شباهت زیاد دوقلوها و بازی یکسان مایکل بی. جردن در هر دو نقش، سبب شده شخصیت پردازی آنها سطحی جلوه کند و تفاوت ملموسی میانشان دیده نشود.
فیلم تلاش دارد از تلفیق ژانرهای گوتیک، گانگستری و بلک اکسپویتی (Blaxploitation) بهره بگیرد و از زاویه دید سَمی، پسرعموی زخمی این دو برادر، روایت شود. نیمه ی نخست فیلم، که بر کارهای روزمره و آماده سازی کلوب تمرکز دارد، با ریتمی کند و کش دار پیش می رود و با وجود فضای اجتماعی پرتنش، فاقد رخدادهای اثرگذار و دراماتیک است.




تنش اصلی زمانی شکل می گیرد که رمیک، غریبه ای مرموز و شب زی از اعضای گروه خون آشامی کوکلاکس کلان، وارد داستان می شود و رهبری حمله به کلوب را بر عهده می گیرد. در این بین، اجراهای موسیقی، بخصوص سکانسی که بلوز را پلی میان گذشته و حال سیاه پوستان نشان می دهد، از درخشان ترین بخش های فیلم بشمار می رود.

پیوست فرهنگی-تاریخی: بازنمایی نژادپرستی در آینه ی فانتزی



فیلم «گناهکاران» در دهه ۱۹۳۰ می گذرد، دوره ای که در خیلی از ایالت های جنوبی آمریکا، قوانین تبعیض آمیز «جیم کرو» بشدت بر زندگی سیاه پوستان تاثیر می گذاشت. این قوانین نژادپرستانه که تا دهه ۶۰ میلادی هم پابرجا بودند، باعث جداسازی قانونی و اجتماعی سیاه پوستان از سفیدپوستان شده و حقوق اولیه آنان را بشدت محدود می کردند.

در چنین فضایی، سیاه پوستان به ندرت فرصتی برای پیشرفت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی داشتند و با خشونت و تبعیض سیستماتیک مواجه بودند. کوگلر تلاش می کند این فضای پرتنش و ظلم را به عنوان پس زمینه ای موثر برای داستانش به تصویر بکشد؛ باآنکه گاه این فضا در فیلم کمتر به چشم می آید و بیشتر به عنوان دکور مورد استفاده قرار گرفته است تا بخشی جدایی ناپذیر از روایت.





فیلم های بسیار تلاش نموده د با بهره گیری از ژانرهای فانتزی و هولناک، نژادپرستی و خشونت تاریخی ضد اقلیت ها را روایت کنند. اما این تلاش ها تنها زمانی موفق می شوند که در کنار پیام، داستان پردازی مستحکم هم وجود داشته باشد.

در گناهکاران، مضمون تبعیض نژادی بیشتر حالت "پیوست نمادین" دارد تا یک درون مایه ی زنده. شخصیت ها بیشتر حامل پیام اند تا انسان هایی با تجربه زیسته و قابل لمس. نتیجه، اثری است که میان شعاری بودن و سرگرم کننده بودن بلاتکلیف مانده است.


قوانین جیم کرو چه بودند؟



قوانین «جیم کرو» مجموعه ای از قوانین تبعیض آمیز بودند که در فاصله ی سالیان ۱۸۷۶ تا ۱۹۶۵ در ایالت های جنوبی آمریکا اجرا می شدند. این قوانین، جداسازی نژادی را قانونی کرده بودند؛ از مدارس و رستوران ها گرفته تا اتوبوس ها و توالت های عمومی. در عمل، این جداسازی منجر به محرومیت گسترده ی سیاه پوستان از خدمات، امکانات، و فرصت های برابر شد.

این قوانین بستر تاریخی اصلی روایت فیلم گناهکاران را شکل می دهند








**تقلید از تارانتینو در یک فیلم ناتمام



فیلم «گناهکاران» ترکیبی عجیب از بلوز سیاه پوستان و خون آشام است که بیشتر از هر چیز، تقلیدی از جشن چندژانره فیلم های تارانتینو بنظر می رسد.

داستان در رابطه با دو برادر دوقلو است که به زادگاهشان بازمی گردند و درگیر دنیای تیره گانگسترهای شیکاگو می شوند. این فیلم، بشدت از طرح فیلم خون آشام دهه نودی «از گرگ و میش تا سحر » (From Dusk till Dawn) به کارگردانی رابرت رودریگز کهبا حمایت تارانتینو تولید شده، الهام گرفته است.


رایان کوگلر در پشت صحنه فیلم

br />
رایان کوگلر، نویسنده و کارگردان اثر، بار دیگر ناسیونالیسم افریقایی کلیشه ای را دنبال می کند که پیشتر در «پلنگ سیاه» و «کرید» دنباله اش به چشم خورد، اما تلفیق اساطیر بلوز جنوب آمریکا با عناصر هولناک، بیش تر سطحی و کودکانه جلوه می کند.

نقش های دوگانه مایکل بی. جردن تقلیدی بی روح از جرج کلونی و کوئنتین تارانتینو در فیلم رودریگز است که فاقد حس طنز و پارودی است.




*** از «جانگو» تا «گناهکاران»: نمایش حقایق یا تکرار کلیشه ها؟



در مواجهه با خون آشام های فریبکار و عضو کوکلاکس کلان، ( یک گروه نژادپرست سفیدپوست) فیلم «گناهکاران» تفاوتی با فیلم «جانگو آزادشده» تارانتینو ندارد و به شکلی برده داری و خشونت های نژادی را کم اهمیت جلوه می دهد.

این نوع پرداخت به عدالت اجتماعی، به شکلی بازآفرینی نیمه غیراخلاقی تروریسم نژادی است، بخصوص پایان فیلم که استک را در کشتار کوکلاکس کلان در جنگ جهانی اول قرار می دهد، که تقلیدی آشکار از «حرامزاده های لعنتی» است.

کوگلر تلاش دارد فیلمی هولناک تر از «برو بیرون» جوردن پیل بسازد و از کلیشه های ژانر وحشت برای بازگو کردن درد و رنج سیاه پوستان به کمک موسیقی بلوز بهره می برد.

اما نگاه او به فرهنگ بلوز جنوبی محدود به دیدگاه سطحی و بدبینانه شخصیت های اسموک و استک است؛ جایی که بلوز به عنوان جادویی خودساخته توصیف می شود، نه نیرویی معنوی و عمیق.






*نژادپرستی به سبک کارناوال خون آشامی و رقص های ایرلندی!



داستان نخستین فیلم در رابطه با موسیقی است که مرز میان زندگی و مرگ را می شکند، اما روایت فیلم به جدایی نسلی میان نسل های جوان تر تبدیل می شود. فیلم با نگاهی به زندگی رابرت جانسون (گیتارچیره دست و مشهور سیاه پوست) به مفاهیمی از فرهنگ غرب آفریقا و شیاطین سفیدپوست می پردازد که بیشتر به نظریه انتقادی نژاد شبیه است تا داستانی اصیل.

حضور دین و کلیسا در فیلم خیلی کم رنگ است و کوگلر معنای واقعی دینداری سیاه پوستان را به خرافات و طلسم های خیالی تقلیل داده است. بطور مثال، شخصیت انی (وونمی موساکو) تنها گذرا به جادو و ارواح اشاره می کند که بیشتر ساخته ذهن فیلمساز است تا بازتاب فرهنگ واقعی. سؤال اساسی اینست که چرا فیلمی با این همه کلیشه و اکشن، «گناهکاران» نام دارد؟ حضور دین و کلیسا در فیلم خیلی کم رنگ است و کوگلر معنای واقعی دینداری سیاه پوستان را به خرافات و طلسم های خیالی تقلیل داده است. بطور مثال، شخصیت انی (وونمی موساکو) تنها گذرا به جادو و ارواح اشاره می کند که بیشتر ساخته ذهن فیلمساز است تا بازتاب فرهنگ واقعی.

کوگلر هرچند از موسیقی بلوز بهره برده، اما به جذابیت های فولکلوریک آن که فرهنگ عامه آمریکا را خاص کرده، بی توجه است. صحنه های حمله خون آشام ها فاقد مهارت و جذابیت فیلم های رودریگز هستند و فیلمبرداری تاریک و کم نور بیشتر حس سردرگمی به وجود می آورد.

جشن با موسیقی هیپ هاپ، اپرا، باله و رقص های مختلف تلفیق شده، بیش تر یادآور نسخه ای تکراری از میتینگ چندفرهنگی «ماتریکس: بارگذاری مجدد» است.

نمایش واپس گرای نژادپرستی در فیلم، با تصویر خون آشام های «کوکلوس کلان»» که با موسیقی فولکلور ایرلندی-اسکاتلندی می رقصند، تصویری ساده لوحانه از مسأله عمیق نژادپرستی در قلب آمریکا عرضه می کند.








وقتی «گناهکاران» تاریخ موسیقی را با لگد می کوبد



کوگلر تاریخ سیاه پوستان آمریکا را بشکلی یک بعدی بازنویسی و میراث بلوز جنوبی را تحقیر کرده؛ موضوعی که نمایشنامه نویس برجسته آگوست ویلسون با دقت و عمق در آثارش مانند «ریشه سیاه مارینی » و «هفت گیتار» به آن پرداخته است. در این آثار، بلوز نیرویی معنوی و عمیق است که درد و رنج مردم سیاه پوست را بازتاب می دهد. اما در «گناهکاران»، این نقش بشکلی سطحی و کلیشه ای تبدیل گشته است.

وقتی که خواننده ای جوان به نام پرلین به دعوت سمی وارد جمع می شود، همه چیز به سمت یک صحنه به یادماندنی پیش می رود این لحظه، یادآور سبک های کلاسیک مارتین اسکورسیزی است و به روشنی نشان میدهد که چرا تاریخ موسیقی و فرهنگ عامه اهمیت دارد.

اما از همین نقطه به بعد، فیلم مسیر خویش را تغییر می دهد. ورود ناگهانی شخصیت رمیک (جک اوکانل) فیلم را به جریانی متفاوت و گاهی آشفته می کشاند «گناهکاران» می توانست نگاه تازه و جذابی به موضوعات پیچیده ای چون نژادپرستی، خشونت و فشارهای اجتماعی داشته باشد. اما به جای آن، شاهد تلفیقی از خشونت های کلیشه ای، صحنه های کشتار پر جلوه های ویژه و رقص ایرلندی بی ارتباط هستیم که تناسب داستان را برهم زده اند

.




ترکیب ژانرها؛ بدون عمق و انسجام



فیلم عناصر گوناگونی را از ژانرهای مختلف گرد هم آورده است؛ از وحشت گوتیک و Blaxploitation دهه ی ۷۰ گرفته تا درام تاریخی و فیلم گانگستری. اما این ترکیب نه تنها منسجم نیست، بلکه اغلب سردرگم و بی هدف جلوه می کند. روایت فلاش بک دار فیلم، به جای تعلیق، اغلب سبب توقف و گسست در روند داستان می شود.


کاراکترها؛ بیشتر ابزار تا انسان



بزرگ ترین ضعف فیلم در شخصیت پردازی است. اسموک و استک، با وجود پتانسیل بالا، شخصیت هایی تک بعدی باقی می مانند. آنها نه پیچیدگی دارند، نه دگرگونی. تماشاچی هیچگاه به آنها نزدیک نمی شود و دیالوگ های کلیشه ای شان هم کمکی به این نزدیکی نمی نماید. بازیگران هم فرصت بروز عواطف عمیق را پیدا نمی کنند.


استعاره هایی که تاثیر نمی گذارند



ایده ی خون آشام به عنوان استعاره ای از استعمار و نژادپرستی بالقوه جذاب است، اما فیلم آنرا چنان بی ظرافت و مستقیم عرضه می کند که در حد شعار باقی می ماند. هیچ نشانه گذاری هنرمندانه یا چندلایه ای وجود ندارد. نتیجه چیزی است میان یک بیانیه ی سیاسی تصویری و یک داستان هولناک ناقص.






تیم فنی؛ تلاش هایی بی ثمر



اگرچه فیلم برداری، طراحی صحنه و لباس، و موسیقی متن تا حدودی قابل دفاع اند، اما نمی توانند ضعف های اساسی فیلمنامه را بپوشانند. حتی همکاری قابل توجه میان کوگلر و جردن که در «پلنگ سیاه» درخشید، اینجا بی رمق و تکراری بنظر می رسد.

متأسفانه بازیگران بیش تر شبیه فشفشه های جداگانه ای هستند تا اعضای یک گروه هماهنگ. اگر زبان توصیفی من توانسته حس بی نظمی و آشفتگی را منتقل کند، ه «گناهکاران» حتی از چیزی که است هم طولانی تر به نظر می رسد؛ با انحراف های زیاد در راه داستان و پس گفتارهای طولانی که بیشتر یادآور گزارش های تحقیقات گروههای متمرکز است تا بخش طبیعی روایت فیلم. البته یکی از بخش های پایانی که شخصیت ها را چند دهه جلو می برد جالب است.

مسئله دیگری که در فیلم جلب توجه می کند، زمان است. داستان ظاهراً همه اتفاقاتش را در یک روز به تصویر می کشد، اما این یک روز بسیار کشدار است. اسموک و استک در عرض ۱۲ ساعت، سالن را می خرند، آنرا تجهیز می کنند، نوازندگان را جمع می کنند و باربکیو راه می اندازند! شاید بتوان این بخش ها را افسانه ای و اغراق آمیز درنظر گرفت، اما حتی در این چارچوب هم برخی بخش ها سوال برانگیزند.








مقایسه «گناهکاران» با آثار پیشین رایان کوگلر



کوگلر با فیلم هایی چون «پلنگ سیاه» و «کرید» به شهرت و محبوبیت زیادی رسید. این آثار بواسطه شخصیت پردازی قوی، روایت منسجم و پیام های اجتماعی تاثیرگذار، توفیق یافتند مخاطبان گسترده ای را جذب نمایند. اما «گناهکاران» به رغم استفاده از موضوعات جذاب و بازیگران توانمند، نتوانسته به همان سطح برسد.

یکی از علل اصلی این ناکامی، سردرگمی در انتخاب ژانر و روایت است. در صورتیکه آثار قبلی کوگلر با دقت و هدفمندی تولید شده بودند، «گناهکاران» بیشتر شبیه یک پروژه تجربی است که به جای انسجام، گرفتار پراکندگی و عدم تعادل شده است. این مقایسه نشان میدهد که حتی کارگردان برجسته در راه خلق فیلم گرفتار آشفتگی و بی نظمی شده است.

کوگلر بار دیگر به سراغ موضوعات نژادی و فرهنگ سیاه پوستان آمریکا می رود، مشابه آثار قبلی اش مانند «پلنگ سیاه» و دنباله اش «واکاندا برای همیشه». اما این دفعه ترکیب اسطوره ها و فرهنگ بلوز جنوب با عناصر هولناک بیشتر نشان دهنده ناپختگی و برداشت سطحی کارگردان از این فرهنگ غنی است. بازی دوگانه مایکل بی. جردن بشدت تحت تاثیر دوقلوهای فیلم رودریگز است اما فاقد آن حس طنز و پارودی بوده و بدلکاری دیجیتال او بیشتر شبیه بازی روباتیک است.







کوگلر تلاش می کند با به کارگیری عناصر ژانر هولناک، رنج نهفته در موسیقی بلوز را بازسازی کند، اما فاقد درک عمیق از این فرهنگ است و تنها به بدبینی سطحی شخصیت های اصلی بسنده می کند. همانطور که اسموک می گوید: «بلوز مثل دین به ما تحمیل نشده، این جادویی است که خودمان ساخته ایم.» اما روایت فیلم در نهایت بیش از اندازه کلیشه ای و بی روح است.

شروع فیلم با اشاره به موسیقی ای که می تواند «پرده بین مرگ و زندگی را بشکافد» بیشتر از آن که به عمق تاریخی موسیقی بلوز توجه کند، برای جلب توجه نسل جوانی است که خویش را بسیار جدی می گیرند. افسانه رابرت جانسون و روحی که به شیطان فروخته شده، جای خویش را به ارواح و شیاطین نژادپرست سفیدپوست داده است؛ مفاهیمی که نوعی درس نظریه انتقادی نژاد را بازتاب می دهند و بشکلی گزینشی به مخاطب عرضه می شوند.

نام فیلم «گناهکاران» به پرسشی در رابطه با معنای گناه و دینداری در فرهنگ سیاه پوستان امروز اشاره دارد؛ فرهنگی که به قول کارگردان، بیشتر به خرافه و طلسم محدود شده است. شخصیت آنی (وونمی موساکو) به شکل گذرا به مبحث جادو و ارواح اشاره می کند، اما این برداشت ساختگی و دور از حقیقت، تصویری غیرواقعی از جنوب آمریکا در دهه ۱۹۳۰ عرضه می کند.





روابط عاطفی میان شخصیت ها هم در سطحی ترین شکل ممکن به تصویر کشیده شده است. استک تلاش می کند تاثیر جادو و معنویت را نادیده بگیرد و تنها به قدرت مادی ایمان داشته باشد. این نگرش، نمایانگر نوعی برداشت کودکانه و بی ریشه از فرهنگ سیاه پوستان است که به جای غنای معنوی، تنها به زور و پول توجه دارد.

از منظر موسیقی، فیلم به رغم استفاده از سبک بلوز، نتوانسته خصوصیت های فولکلوریک و اصیل آنرا به درستی منتقل کند. صحنه های اکشن با خون آشام ها فاقد آن شور و هیجان اصیل فیلم های رابرت رودریگز است و فیلم برداری تاریک و بی جان آتام دورالد آرکاپاو هم بر این ضعف افزوده است.

جشن جاز-کلوب فیلم که قرار بود لحظه ای فراتر از زمان و مکان باشد، با تلفیقی از هیپ هاپ، اپرا، رقص باله و گروههای چندفرهنگی بیشتر یادآور بازتکرارهای سطحی چندفرهنگی است تا یک فرهنگ اصیل. در مقابل، خون آشام های کوکلاکس کلان با چشم های سرخ و رقص های فولکلور ایرلندی به شکلی سطحی و بی ربط نشان داده شده اند که بیشتر به نقدی ساده لوحانه می ماند تا تحلیل عمیق.







در نهایت، دیدگاه یک بعدی کوگلر نسبت به تاریخ و فرهنگ سیاه پوستان سبب شده میراث غنی موسیقی بلوز جنوب به شکلی تحقیرآمیز به تصویر کشیده شود. این در حالیست که نمایشنامه نویسان بزرگی مانند «آگوست ویلسون» این مسایل را با ظرافت و عمق در آثار خود بررسی نموده اند.

نقش دلتا اسلیم (دلروی لیندو) در فیلم، به جای پاسداشت میراث فرهنگی، بیشتر یادآور تمسخر این ریشه هاست و نشان میدهد که نسل جدید فیلمسازان چقدر پیوند خویش را با تاریخ، هنر و معنویت سیاه پوستان از دست داده اند. در مجموع، «گناهکاران» نه تنها یک فیلم خون آشامی ساده نیست، بلکه خیانتی آشکار به فرهنگ و تاریخ سیاه پوستان آمریکا است؛ اثری که بر خلاف انتظار، نه تنها به غنای فرهنگی نمی افزاید بلکه آنرا زیر سوال می برد.

با وجود بررسی عمیق وسوسه، فیلم در برخورد با مفهوم گناه و مسئولیت اخلاقی شفاف نیست. شخصیت های اصلی، با وجود اقدامات خشونت آمیز و غیرقابل بخشش، بیشتر به عنوان قربانیان سیستم و بازماندگان بدرفتاری نشان داده می شوند تا محکومان اخلاقی.

صحنه هایی از روابط جنسی خارج از ازدواج بدون حس گناه پذیری و به شکل نمادی از آزادی نمایش داده می شود، که برای مخاطبان مسیحی چالش برانگیز است. در فیلم، آن چه که مسیحیت به عنوان گناه می شناسد، به عنوان شکل هایی از «آزادی» در قالب بیان فرهنگی و هویتی معرفی می شود.

این آزادی تا جایی ادامه پیدا می کند که ورود خون آشام های سفیدپوست ایرلندی، که نماد وحدت ظاهری و قبیله ای جدید هستند، به عنوان فریب خطرناک و بزرگ ترین گناه فیلم نمایش داده می شود. این نقد به مفاهیم آرمان شهری، وحدت مصنوعی و نادیده گرفتن تفاوت ها، نگاه خاص فیلم به مسایل فرهنگی و اجتماعی را نمایان می کند.








نقد نگاه فیلم به کلیسا



فیلم با صحنه هایی در کلیسای سیاه پوستان مسیحی آغاز و پایان می یابد، اما تصویری که از کلیسا عرضه می کند پیچیده و گاه متناقض است. کلیسا به عنوان محلی برای امنیت فرهنگی و آزادی دیده می شود اما در مقابل فضای فرهنگی موسیقی بلوز قرار می گیرد. شخصیت مرکزی، سمّی، بین این دو جهان درگیر است. او باید بین ایمان و موسیقی بلوز انتخاب نماید. گیتار وی در فیلم نمادی جایگزین صلیب می شود؛ سلاحی ضد شر که از فرهنگ بومی سیاه پوستان سرچشمه می گیرد و نه از مسیحیت تحمیل شده.

فیلم مسیحیت را فرهنگ تحمیل شده سفیدپوستان به سیاه پوستان می داند که با لباس های سفید و قواعد خشک، فرهنگ آفریقایی را کم رنگ می کند. در مقابل، معنویت آفریقایی (نماد هودو) به عنوان اصیل، پاک و آزادکننده نشان داده شده است. فیلم «گناهکاران» تلاشی بلندپروازانه برای ترکیب ژانرهای مختلف با مضمون های عمیق دینی و فرهنگی است. کوگلر داستانی در رابطه با وسوسه، آزادی، گناه و جستجوی هویت روایت می کند، اما در بعضی جاها در عرضه پیام های اخلاقی گرفتار ابهام می شود.

این اثر نقدی جدی بر رابطه میان فرهنگ سیاه پوستان و مسیحیت است و نشان میدهد که چطور موسیقی و معنویت بومی، به عنوان منابعی قدرتمند، جایگزین نهادهای دینی رسمی شده اند. همینطور فیلم چالش های معاصر دین، کلیسا و معنویت را بازتاب می دهد و مخاطب را به فکر وا می دارد. «گناهکاران» نشان میدهد که امروز خیلی از افراد تمایل بیشتری به باورهای ماوراء طبیعی مانند خون آشام ها و معنویت اجدادی دارند تا حضور در کلیسا. این مساله بازتابی از نگرانی ها در رابطه با قدرت و کنترل نهادهای دینی است.

کوگلر در فیلم به جنبه های نژادی کنار گذاشتن کلیسا اشاره می کند، اما تأکید دارد که گناه و مسئولیت اخلاقی فردی، دلیل عمیق تری برای ترک کلیسا است. شخصیت سمّی در آخر فیلم کلیسا را ترک می کند و انتخاب آزادی هنری و اخلاقی را بر تعهد مذهبی ترجیح می دهد؛ تصمیمی که در دوران حاضر رایج و پرچالش است.


کارگردان قربانیِ چیزی که می خواست نقد کند، شد



در نهایت، گناهکاران تلاشی است نافرجام برای ترکیب یک مبحث جدی—نژادپرستی ساختاری در تاریخ آمریکا—با فضای فانتزی و خون آشامی. اما در انتقال پیام موفق عمل خلق فضایی سرگرم کننده موفق عمل نمی نماید. فیلم در نهایت قربانی همان چیزی می شود که تلاش می کند آنرا نقد کند: بی دقتی، سطحی نگری و فراموشی مخاطب.




منبع:

1404/04/21
13:07:32
5.0 / 5
11
تگهای خبر: تصویر , تولید , جشن , خدمات
این مطلب کادودونی را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۷ بعلاوه ۳
کادو
پربیننده ترین ها

پربحث ترین ها

جدیدترین ها

كادو دونی

فروش انواع کادو

کادو دونی، هدیه ای برای هر لحظه ، سورپرایزهای به یادماندنی

kadodooni.ir - حقوق مادی و معنوی سایت كادو دونی محفوظ است