پرونده تمنای شهرت -۶ ، یادداشت شفاهی؛
روشنفكر، سلبریتی انتحاری
به گزارش كادو دونی هدف سلبریتی ها دیده شدن وشهرت است. دیده شدن ارزش ذاتی سلبریتی ها شناخته می شود و روشنفكرها اگر بخواهند وارد این عرصه بشوند باید این ارزش ذاتی را به ابزار كار تبدیل كنند.
خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ: در دنیای مجازی امروز؛ همه دیده می شوند و هرکس این امکان را بیشتر داشته باشد، تأثیر بیشتری بر جامعه می گذارد. اما شهرت و دیده شدن اقتضائات خاص خودش را دارد که باب میل خیلی از نخبگان و اندیشمندان نیست. به مرور فضای مجازی به ویترین جامعه تبدیل می شود و نبود نمونه های نخبه در آن این فرض را شکل می دهد که دیگر اندیشمندی در جامعه نیست و جامعه از فکر تهی شده است. کاوه بهبهانی، مترجم و پژوهشگر فلسفه، در یک گفتگوی اینستاگرامی با ماهنامه مدیریت ارتباطات به شرح ایده ی «روشنفکر: سلبریتی انتحاری» پرداخته است. به جهت بدیع بودن مطالبی که در این گفتگو ذکر شده است؛ بخشی از آن در چارچوب پرونده «شهرت طلبی» ذکر می شود.
بهبهانی اظهار داشت: «ما امروز با پدیده سلبریتی ها مواجه هستیم که به خصوص در فضای مجازی خیلی برجسته است. این پرسش مطرح است که کسی کار فکری میکند چه نسبتی با ا ین سلبریتی ها دارد؟ سلبریتی ها از منطق جهان مدرن پیروی می کنند که به تعبیر دوبور میتوان آنرا منطق «جو-نمایش» نامید. هدف سلبریتی ها دیده شدن وشهرت است. دیده شدن ارزش ذاتی سلبریتی ها شناخته می شود و روشنفکرها اگر بخواهند وارد این عرصه بشوند باید این ارزش ذاتی را به ابزار کار تبدیل کنند. برای اهل اندیشه ای که به فکر دیده شدن بیشتر مطالبش است، سلبریتی شدن باید ابزار باشد. گویی روشنفکر با ورود خود به این فضا کشیده ای به ذائقه عمومی می زند و ارزشهای کاذب آنرا زیر سوال می برد. سلبریتی ها با مخاطبان خود معامله می کنند، چیزی را که شما دوست دارید نمایش می دهند، شما هم در عوض او را دنبال می کنید. اهالی فکر اما زیر بار این معامله نمی روند و برعکس ذائقه عمومی را نقد می کنند اما در عوض شما را به لحظه ی «فهمیدن» می رسانند و آگاهی می دهند. پس روشنفکر در مقابل ذائقه عمومی می ایستد و جلیقه ای انتحاری میپوشد، به جامعه نفوذ می کند و در زمان مناسب خویش را منفجر می کند تا ذائقه عمومی را تغییر دهد و سطح تفکر جامعه را بالاتر ببرد.»
برندسازی روشنفکرها
کاوه بهبهانی راجع به اینکه عده ای از فلاسفه هم از قدیم از شهرت برای اثرگذاری استفاده می کردند اظهار داشت: «سقراط مصداق یک روشنفکر موفق است. وی نکاتی را برای تعریف روشنفکر در صحبتهایش اضافه کرد: روشنفکر کسی است که در مقابل افکار عامه می ایستد، طرح جدیدی عرضه می دهد و از چگونگی پدیده ها سوال می پرسد. سقراط کسی است که مفهوم «فردیت» را بیان نمود. او خویش را به مثابه یک ماما می دانست که به زایندگی ذهن کمک می نماید یا خرمگسی که مدام راجع به مسائل می پرسد. سقراط در جامعه خویش یک انتلکتوئل است و در مقابل جامعه سوفیست آن دوره که کسانی بودند که از طریق اموزش علم کلام و وکالت به ثروت و شهرت می رسیدند و به عبارتی سلبریتی عصر خود به حساب می آمدند، قرار می گیرد. نکته قابل ذکر این است که سقراط نسبی گرا نیست و چیزی را درست تر و بدتر نمی داند در حالیکه دیدگاه سوفیست ها نسبی گرایانه است. سقراط به حقیقتی اعتقاد دارد و دوست دارد به همه نشان دهد که سوفیست ها در خطا هستند این همان عقیده ای است که روشنفکر را از سلبریتی جدا میکند. سلبریتی دوست دارد هر چیزی را حقیقت جلوه دهد اما روشنفکر آگاه است که یاوه و حقیقت چه فرقی دارد. سقراط جلوی جامعه ایستاد، آن هارا نقد کرد و پرسش بیان نمود. به شهرت رسید اما برخلاف سلبریتی ها محبوب نبود.»
دلیرباش در به کارگیری فهم خویشتن
انتقال فهم و تفکر کار زمختی است که مخاطب ابتدا به آن اقبال نشان نمیدهد. روشن فکر چگونه میتواند هم مورد پسند مردم باشد همم به گرده جهل شلاق بزند؟
این پژوهشگر فلسفه در پاسخ به این سؤال اظهار داشت: «کانت در رساله «روشنگری چیست؟» بیان میکند انسان باید مستقل فکر کند و از عقل خود استفاده نماید. چطور امکان دارد کسی را نقد کنی و او به تو اقبال نشان دهد؟کسی که قدم به وادی شهرت میگذارد بایدویژگی خاصی داشته باشد که مترجمان از آن با عنوان «مهرآکین» یا «ambivalence» یاد می کنند. یعنی درحالی که عشق می ورزی، کینه هم داری. روشنفکر به ذائقه عمومی کشیده می زند اما آموزه ای به جامعه اضافه می کند و آنرا جبران می کند. مثلاً ولتر بنا دارد تمام اندیشه های فرانسه را نقد کند، در عوض به تو چیزی می دهد شبیه به نمایشنامه های معروف یا خطابه های اتشین.
بله سلبریتی چیزی به مخاطب می دهد تا مخاطب او را دنبال کند و از سویی آزاری هم برای او ندارد. اما روشنفکر چیزی از جامعه می گیرد و در عوض چیز جدیدی به آن می دهد. این داد و ستد بین اندیشمند و مردم به منطق نظام کنونی جهان برمی گردد که در آن ۱- همه جا بازار است و طبق پیشبینی مارکس همه انسان ها هم کالا به حساب می آینداین کالایی شدن منش تازه ای وارد جامعه می کند که به واسطه آن همه تعاملات شکل معامله به خود می گیرد. روشنفکر اگر بسته های فکری خویش را برای ورود به این بازار مهیا نکند، پیشاپیش در این فضای جدید شکست خواهد خورد. ۲- در منطق جهان جدید برندسازی جایگاه ویژه ای دارد. کالاها و انسان ها دائماً در حال برندسازی هستند. پس اندیشمند برای موفقیت در برقراری ارتباط، باید از بسته های فکری خود برند بسازد و وارد بازر کند. باید به این منطق جهانی تن داد تا بتوان بر آن فائق آمد.»
جامعه، زمین بازی اندیشمندان و سلبریتی ها
بهبهانی در پاسخ به این سؤال که آیا عرصه سلبریتی ها زمین بازی مناسبی برای روشنفکرها خواهد بود و باید در این گرداب ابتذال غرق شد تا اثر گذاشت؟ بیان نمود: «این صدمه ای است که فضای شهرت برای اندیشمند بوجود می آورد اما باید به این مساله کاربردی تر نگاه کرد. برای ورود اندیشمندان به عرصه ی شهرت و فضای مجازی و تبدیل شدن آنها به سلبریتی، ضرورتی وجود ندارد، اما حتما صدمه هایی وجود دارد. اساساً هر بازاری با ایجاد شاخص و ارزش گذاری رقابت بوجود می آورد. اغلب اندیشمندان نمی خواهند وارد فضای بازار شوند ازاین رو برایشان مهم نیست که مخاطب را در نظر بگیرند و به آن باج بدهند، فلذا در رقابت شرکت نمی کنند. بازار شهرت و دیده شدن، عرصه ی عدالت و صلح نیست اما کارآیی دارد و بر جامعه موثر است.آدام اسمیت میگوید بازار انسان ها را سوداگر میکنند. صدمه درگیر شدن با مخاطب در این نظریه وجود دارد اما از طرفی درگیر نشدن با جامعه هم بدون صدمه نیست. درگیر نشدن با مخاطب و جامعه هم منجر به تولید یکسری روشنفکر لَخت و بی اثر می شود که انگیزه ای برای فکر کردن ندارند.
به هر حال می توان این جدال را تبدیل به آشتی کرد. می توان هم این فضا را ترک کرد و بازار را به دست سلبریتی ها سپرد تا روند ابتذال را رونق ببخشند. اندیشمند هم فیگور یک مالیخولیایی گوشه نشین را می گیرد که کمکی به کسی نمی نماید. اما کسی که دنبال اثرگذاری باشد هدفش ایجاد ذائقه و آرمان در جامعه است. اگر از ابتدا هدف اندیشمندان تأثیر مثبت بر زندگی بوده باشد، با کناره گیری و انفعال حاصل نم یشود. خالی کردن فضا توسط روشنفکران و تنگ کردن عرصه بر سلبریتی ها، خود کار بزرگی برای روشنفکرهاست. عملاً عرصه عمومی جایی است که باید در آن مداخله کرد. روشنفکران باید ایده بسازند و علم را وارد جامعه کنند. اگر یک روشنفکر نتواند بسته های فکری تولید نماید و در بازار بفروشد، کسان دیگری این کار را می کنند.
ادعا می کنند فضای مجازی و اینستاگرام زودگذر است. این برمی گردد به آن طرح واره کمالگرایی که دوست دارد فقط به چیزهای ثابت ازلی و ابدی بپردازد. اما پرداختن به هرچیز خوبی، خوب است. مارکت، برندینگ، منطق بازار و… همگی صورت و فرم هستند که محتوا ندارند. در این صورت هر محتوایی را می توان وارد آن کرد.
یک جامعه شکوفا جامعه ای است که سرشار از محتوای خوب و برندینگ خوب باشد. رها کردن این امکان به سود هیچکس نیست. اگر پیش فرض روشنفکر این باشد که اینها مذموم هستند، صدمه میزنند و آن صدمه این است که جامعه درگیر جهل و خرافات میشود و روشنفکران در گوشه ای مغموم نشسته اند.»
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب