ایرانمرد، در لابه لای كتاب ها، ۴ بگو به دیو که این لشکر سلیمانی است به گزارش کادو دونی، یک شاعر به اشعار بسیاری که در رابطه با شهید سلیمانی انتشار یافته، اشاره نمود و اظهار داشت: شعر، زبان عاطفی یک ملت است و این حجم از سروده ها بیان کننده جایگاه بی مانندی است که آن شهید شجاع در دل مردم ایران داشت. خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب، فاطمه نعمتی: پیکر شهدا را شهر به شهر بردند تا در بین دستان مردم تشییع شوند. مردم شهری که تشییع شهدا نصیبش شده بود، از کوچک و بزرگ، در عین غم، خوش حال بودند و مردم دیگر شهرها غمی داشتند سنگین تر؛ چونکه گریه پای پیکر شهدا، کمی از خشم و داغ شان را تسکین می داد. پیکر به مشهد رسید. روایت دقیق و ناب آن روز را فقط از زبان مردم مشهد میتوان شنید و خواند و دریافت کرد؛ مثل روایتی که سیداحمد میرزاده، شاعر کودک و نوجوان از آن روز برایمان گفت. او همین طور به دغدغه تازه خود و دیگر همکارانش نیز اشاره نمود که دوست داشتند برای سردار شهید حاج قاسم سلیمانی بنویسند و بسرایند. در گفتگو با میرزاده از شجاعت حاج قاسم پرسیده ایم و تاثیر آن بر روحیه دوستان و دشمنان و این شاعر با مثنوی خود پاسخی تأمل برانگیز به ما داد. این گفتگو را در ادامه می توانید بخوانید: زمان شنیدن خبر شهادت سردار سلیمانی را یه یاد دارید؟ از آنچه که درون شما و اطراف تان می گذشت برایمان بگویید. بله. آن روز، فراموش شدنی نیست. بامداد جمعه بود. با پیامی که یکی از دوستان در گروهی گذاشت از جا پریدم. نخستین احساسم بُهت بود. این بُهت، خیلی زود جای خودش را به خشم داد. من فکر می کنم این یک حس همگانی و ملی بود؛ یعنی تک تک ملت ایران هم بیشتر از «غم» به «خشم» گرفتار شده بودند و آن چه می خواستند تنها یک «انتقام سخت» و خون خواهی این شهید مظلوم و مقتدر بود. در آن ایام در مشهد بودم و مثل تمام مردم خراسان، بی تاب و بی قرار که پیکر مطهر شهید سلیمانی به مشهد برسد. جمعیتی که برای تشییع آمدند اعجاب انگیز بود. خودم در تمام چهل سال گذشته چنین راهپیمایی عظیمی ندیده بودم. برخی قدیمی ها می گفتند در ایام اوج انقلاب مشابه این راهپیمایی بوده اما خیلی ها حتی در این هم تردید داشتند. از میدان پانزده خرداد تا حرم مطهر جای سوزن انداختن نبود. درحالی که این مسیر قرار بود مسیر تشییع باشد؛ یعنی جمعیت از آغاز این مسیر راه بیفتند تا به حرم مطهر برسند اما قبل از رسیدن پیکر شهید، تمام مسیر لبریز از مردمی بود که برای ادای احترام به این سردار شهید آمده بودند. شهیدی که تمام عمر برای ایران اسلامی و آرمان های انقلاب جنگیده بود؛ سال ها برای دفاع از حرم مطهر دوده (ع) مبارزه کرده بود و حالا او را دقیقا در روزهای فاطمیه در کشور امامان معصوم (ع)، در نزدیکی سرزمین جاری شدن خون شهیدان کربلا شهید کرده بودند. دست داعش به او نرسیده بود. داعش کوچک تر از آن بود که هماورد این شهید شجاع باشد. این دفعه شیطان بزرگ خودش به میدان آمده بود آن هم با دستور مستقیم شخص اول امپراتوری شیطان.... تصویر دست جدا از پیکر و آن انگشتر نشسته بر انگشت، فریاد مظلومیت شهیدی بود که به حضرت عباس (ع) اقتدا کرده بود. سردار سلیمانی بسیار شجاع بود؛ شجاعتی که در بین دوستان و دشمنان زبانزد بود. شما در مطالعات یا گفته ها و شنیده ها در رابطه با سردار، به چه نمونه هایی از این شجاعت برخوردید که خوب است نوجوانان از آنها باخبر شوند؟ در سال هایی که من خدمت سربازی را در شهر ایرانشهر استان بلوچستان می گذراندم، در تمام مناطق جنوب بلوچستان و کرمان، سخن از شرور معروفی بود که اینجا نامش را نمی آورم؛ اما آن روزها نامش واقعاً هراس انگیز بود. وی در تمام آن نواحی، رعب و وحشت و ناامنی به وجود آورده بود. مردم می ترسیدند شب جایی بروند. هر روز خبری از یکی از شرارت هایش به گوش می رسید. سال ها بعد فهمیدم کسی که توانسته بود با آمیزه ای از تدبیر و شجاعت به این شرارت خاتمه بدهد، سردار سلیمانی بود. شجاعت آمیخته با تدبیر، خاصیت بارز سردار سلیمانی بود. رهبر انقلاب در رابطه با او گفته اند: «این شهید عزیز ما هم دل و جگر داشت به دهان خطر می رفت.... هم با تدبیر بود.» شاید نوجوانان امروز ندانند که بعد از پیداشدن داعش، این گروه جانی گمراه، تلاش کرد با بوجودآوردن ترس و ناامنی و انجام جنایت های فجیعی مثل زنده سوزاندن اسیر در قفس آهنی یا سر بریدن یا اعمالی از این دست، همه را بترساند و وحشتی بوجود آورد که ضامن پیشروی های بعدی اش باشد. با انتشار نقشه جغرافیایی که داعش برای آینده خود ترسیم کرده بود مشخص شد که چه خواب خوفناکی برای این منطقه دیده شده است. اگر داعش پیشروی می کرد بطور قطع عراق و ایران هم قسمتی از سرزمین تحت سلطه ی آن می شدند. چه کسی جرئت کرد به قلب سرزمین داعش برود و سال ها با آنها بجنگد و کابوس روز و شب شان شود؟ اگر مردم بی دفاع از داعش می ترسیدند، این داعش بود که از نام شهید سلیمانی پشتش به لرزه می افتاد. در روزهایی که رئیس دولت آمریکا رجزخوانی می کرد و می خواست به خیال خام خود، ملت ما را بترساند، سردار سلیمانی او را با تعبیر «قمارباز» خطاب قرارداد و اظهار داشت: «حریف تو منم.» به راستی حیف بود که این مرد بزرگ که چهل سال تمام برای خدا جهاد کرده بود با مرگی جز شهادت از دنیا برود. اشعاری که در وصف شجاعت و حماسه سازی شهیدان باشد بر مخاطب و روحیه او تأثیرگذارند. وضعیت سرودن شعر و چاپ کتاب شعر در رابطه با سردار سلیمانی را چطور می بینید؟ درباره شهید سلیمانی هم در حوزه شعر بزرگ سال و هم در حوزه شعر کودک و نوجوان، آثار فراوانی انتشار یافته است. شعر، زبان عاطفی یک ملت است و این حجم از سروده ها بیان کننده جایگاه بی مانندی است که آن شهید شجاع در دل مردم ایران داشت. دو کتاب «ققنوس قدس» به تلاش علی داوودی و کاظم رستمی و «مرد میدان» به تلاش میلاد عرفان پور، حاوی سروده های شاعران شعر بزرگ سال در وصف سردار سلیمانی است. کتاب «ما با تو سربلندیم» به تلاش حامد محقق نیز حاوی سروده های شاعران شعر کودک و نوجوان برای این شهید است. علاوه بر این ها، دو منظومه درخشان یکی «سربازنامه» سروده افشین علاء و دیگری «کوچک مرد» سروده طناز شامانی از آثار ماندگار این عرصه اند. آنچه در بیشتر این سروده ها می بینیم این است که شاعران بالاتر از غم، احساس خشم و انگیزه ی انتقام دارند و دیگر این که این سردار بزرگ را نمادی از شجاعت، اقتدار و مظلومیت می دانند و او را با بزرگ ترین اسطوره های حماسی سراسر تاریخ فرهنگی خودشان یعنی با «آرش» و «رستم» افسانه ای مقایسه می کنند. جامعه ی ما به چنین الگوی حقیقی و عینی از شجاعت و مردانگی و یک قهرمان اسطوره ای امروزی نیاز داشت. خودتان در رابطه با سردار شعری سروده اید؟ بله. من هم در همان ایام یک مثنوی سرودم که بازتاب احساسات حماسی و انتقام جویانه و شوق جهادی بود که تمام فضای جامعه را در برگرفته بود: به دشت حادثه حالا که گردباد رسید نماز شکر بخوان فرصتِ جهاد رسید صدای غرش رعد از جهان نمی شنوی؟ صلای طبل نبرد است هان نمی شنوی؟ صدا زدند تو را پهلوان! کمر بربند صلای طبل نبرد است هان! کمر بر بند وداعِ خانه کن و تیغِ جنگ را بردار زمان رسید برادر! تفنگ را بردار زمان رسید برادر که دل به مرگ نهیم زمان رسید که بر باره زین و برگ نهیم بگو به دیو، تهمتن سوار رخش شده است تمام شعله ی خشم است آذرخش شده است بگو به دیو که هنگامه ی مکافات است تمام خاک پر از بانگِ یالثارات است در آتش است جهان! کوه و دشت طوفانی است بگو به دیو که این لشکر سلیمانی است... درباره شخصیت و زندگی حاج قاسم، کتاب های بسیاری در حوزه بزرگ سال و کودک و نوجوان تألیف شده است که آثار گوناگونی از این ها از مسیر اصلی خارج شده و ارزش افزوده ای برای مخاطب ندارند. بعنوان یک نویسنده و شاعر به نظر شما چه باید کرد تا اثر درخور توجه و قابل بحث و نظر در رابطه با شهید سلیمانی تولید شود؟ شعر، جوشش عواطف و آمیختگی این عواطف با اندیشه های شاعر است. شعر خوب برآمده از دل است و به قول اخوان ثالث: «محصول لحظه های جزع شاعر». کار بیرونی خاصی نمی شود کرد جز تشویق. اتفاقا حجم زیاد کارهایی که به قول شما از مسیر اصلی خارج شده، نتیجه سفارش های سازمان ها و نهادهاست. این کارها عملاً منجر به تولید فرآورده های «کوششی» می شود؛ درحالی که خیلی از سروده های درخشانی که در اولین روزهای شهادت سردار سروده شد «جوششی» است. بعضی از آنها در همان کتاب هایی که نام بردم چاپ شده اند. این به آن معنا نیست که نهادهای فرهنگی نباید کاری کنند. در هر صورت همین تشویق آنها در تولید آثار انبوه مؤثر است و کارهای خوب اندک از دل این تولید انبوه بیرون می آید. آن طور نیست که بتوانیم کم تولید نماییم اما همان کم شاهکار باشد. باید بستر آفرینش برای تولیدات گسترده فراهم باشد. بالاخره، از این حجم سرمایه گذاری و حجم مستمر تولیدات، تعداد اندکی شاهکار خلق خواهد شد و هدف فرهنگی ما تأمین خواهد شد. البته باید جریان صحیح نقد و بررسی و حتی ارزیابی قبل از تولید در کنار این تشویق ها و انگیزه بخشی ها فعال باشد. 1404/10/10 13:28:58 5.0 / 5 9 تگهای خبر: انتشار , تصویر , تولید , رمان این مطلب کادودونی را می پسندید؟ (1) (0) تازه ترین مطالب مرتبط از منوچهر هادی تا محسن تنابنده داستان گمانه زنی های جنگ ۱۲ روزه تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم بیانیه ایران دوستی اخوان است هوش مصنوعی تهدیدی برای قابلیتهای ذهنی و عاطفی کودکان صحبت های بازیگر مشهور هالیوودی درباره ی تمایلش برای خودکشی نظرات بینندگان در مورد این مطلب نظر شما در مورد این مطلب نام: ایمیل: نظر: سوال: = ۲ بعلاوه ۲