خواهرزاده جلال آل احمد عنوان كرد شایعه قتل تختی چگونه شکل گرفت؟ به گزارش کادو دونی، بعضی می گویند شایعه قتل جهان پهلوان غلامرضا تختی توسط ساواک را جلال آل احمد ساخته و در بین مردم پخش کرده است؛ اما خواهرزاده جلال آنرا «افسانه سازیِ عوام» می خواند و نسبت دادنش به جلال را «شایعه» عنوان می کند. محمدحسین دانایی، خواهرزاده جلال آل احمد در یادداشت خود با عنوان «تختی، آل احمد و افسانه سازیِ عوام» (دفاع از جلال آل احمد در مقابل افترا شایعه سازی در مورد قتل تختی) که برای انتشار در اختیار ایسنا قرار داده، نوشته است: « گه گاه شایعه ای منتشر می شود بر مبنای این که شایعه قتل مرحوم غلامرضا تختی در سال ۱۳۴۶ توسط عوامل ساواک را جلال آل احمد ساخته است. مصرف کنندگان و توسعه دهندگان این شایعه هم که عموماً از مخالفان آل احمد هستند، شروع این شایعه را به پسر مرحوم تختی نسبت می دهند. تازه ترین مورد از این دست در ارتباط با تلویزیون اینترنتی همشهری است که همزمان با انتشار جلد اول «یادداشت های روزانه جلال آل احمد» (توسط مؤسسه انتشاراتی اطلاعات)، در برنامه ای به نام «شب های روشن» این افترا را تکرار کرده است. بنابراین برای پیشگیری از انتشار این گونه اتهامات واهی و انحراف فضای ذهنی جامعه، بار دیگر این نکته را بررسی می نماییم که آیا واقعا شایعه قتل تختی توسط ساواک را جلال آل احمد ساخته، یا این افترا یک افترا واهی و ساخته کسانی است که می خواهند بهانه ای داشته باشند برای تخریب شخصیت این نویسنده و روشنفکر معاصر. چرا بعضی ها دروغ می گویند؟ ریشه اصلی دروغ گفتن ترس و ضعف اخلاقی است، در صورتی که بنا به قول دوست و دشمن، آل احمد اگر هیچ هنر و لیاقتی نداشت، ولی بدون شک، بیشتر از هزاران تن از معاصران و معاشرانش شجاعت داشت، آنقدر که احتیاجی به دروغ گفتن نداشته باشد! او فریاد زمانه خودش بود، بر زوایای تاریک تاریخ معاصر نور می پاشید، دروغ ها و دروغگوها را افشا می کرد و اسرارشان را برملا می ساخت، آن هم با دقیق ترین تعابیر و شیواترین الحان و برنده ترین کلمات و عبارات. تنها رجوع به کتاب «سنگی بر گوری» و جلد اول «یادداشت های روزانه جلال آل احمد» نشان داده است که او شخصیتی قوی، نترس و بی باک داشت و آنقدر صریح و صادق بود که مخفی ترین رازها و سرّی ترین اطلاعات در ارتباط با خود و همسر و اعضای خانواده و دوستانش را هم با صراحت کامل بیان کرده و نوشته است. برای اثبات مغرضانه بودن دروغی که به آل احمد بسته شده، دو دسته دلیل و مدرک قابل عرضه و استناد هستند: یکی نوشته های انتشار یافته آل احمد، و دیگری نوشته های منتشرنشده اش. مهم ترین نوشته انتشار یافته آل احمد در این حوزه، مقاله ای است تحت عنوان «صمد و افسانه عوام» که برای نخستین بار در سال ۱۳۴۷ در مجله آرش شماره ۱۸ ویژه نامه صمد بهرنگی چاپ شد. این مقاله که مهم ترین دستاویز تهمت زنندگان است، حدود هشت ماه بعد از درگذشت مرحوم تختی نوشته و انتشار یافته و چون درست خوانده و فهمیده نشده، یا درست بازگو نشده، بنابراین چنین جو غیراخلاقی و تلخی را ضد آل احمد به وجود آورده است. آل احمد چه نوشته است؟ آل احمد در این مقاله رویدادهای مراسم شب هفت مرحوم غلامرضا تختی در یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۴۶ در ابن بابویه را با دقت گزارش داده و شایعات راجع به دلایل فوت تختی را که در سرِ زبان ها بوده و گفته و شنیده می شده، بیان کرده است: «یکی می گفت چیزخورَش کرده اند... دیگری می گفت خفه اش کرده اند، دیگری می گفت به قصد کُشت او را زده اند و بعد لاشه اش را به مهمانخانه کشیده اند... و از آن همه جماعت، هیچکس، حتی برای یک لحظه به احتمال خودکشی... فکر نمی کرد!» این سند به روشنی نشان می دهد که شایعه کشته شدن تختی به دست ساواک را آل احمد نساخته، بلکه این شایعه به صورت خودبه خودی توسط مردم کوچه و بازار ساخته شده بوده و تنها کاری که آل احمد کرده، گزارش آن گفته ها و شنیده هاست. نکته بعد که در این مقاله وجود دارد، تحلیل و بررسی علمی وقوع این امر بعنوان یک مکانیزم روانی خود به خودی در جوامع تحت استبداد است، مکانیزمی که آل احمد نام آنرا «افسانه سازی عوام» گذاشته و چنین توضیحش داده است: «آخر جهان پهلوان باشی و در «بودن» خودت جبران کرده باشی «نبودن»های فردی و اجتماعی دیگران را و آن وقت خودکشی؟ آخر مردِ عادیِ ناتوان و ترسیده ای که ابتذالِ وجودِ روزمره خویش را در معنای وجودی و در قدرتِ تَن و در سرشناسی او جبران شده می دید... چطور ممکن بود... باور کند که او خودکشی کرده؟» و بعد به صراحت می افزاید: «ببینم این افسانه سازی عوام آیا نوعی روش دفاعی نیست برای مردم عادی توی گذر، تا شخصیت ترسیده خود را در مقابل تسلط ظلم حفظ کند؟ و امیدوار بماند؟» خلاصه حرف آل احمد از این مشاهده میدانی آن است که نوع رفتار حاکمیت و نهادهای اجتماعی است که مردم را به طرفی سوق داده است تا خودشان چنین افسانه هایی را بسازند و همان را شایع کنند! همانطور که قبلاً اشاره شد، علاوه بر مقاله انتشار یافته «صمد و افسانه عوام»، نوشته های دیگری هم از آل احمد وجود دارند که خوشبختانه بعد از چندین دهه محبوسی، امکان انتشار تدریجیشان فراهم شده و به زودی تمام آنها در اختیار علاقمندان قرار خواهند گرفت. بخش هایی از این یادداشت ها در شرح همین ماجرا ذیلاً درج می شوند: «یکشنبه ۲۴ دی ۴۶ - شب هفت تختی... هو افتاده بود که بعدازظهر شلوغ می شود، یا راه نمی دهند، ناچار مردم از بامداد راه افتادند. ما هم، با ساعدی[۱] و صمد بهرنگی[۲] در یکی از کبابی های بازار شاه عبدالعظیم ناهار خوردیم و آمدیم ابن بابویه... بلندگو فریاد می زد و قرآن و شعر و دستور آرامش و صلوات. و ۳/۵ صدای «الرحمن» از بلندگو برخاست که راه افتادیم... و آن وقت بلبشو آغاز شد... چون که شایع بود که تختی را کشته اند، و به گردن خودکشی گذاشته اند...» در این زمینه بیشتر بخوانید: دست نوشته های منتشرنشده جلال آل احمد؛ خودکشی یا قتل تختی! سپس شایعات مزبور را بدین شرح گزارش داده: «بلور[۳] در مراسم جلوی طبیب قانونی، گفته که تختی خودکشی کننده نبود... یکی او را فداشدهی اختلاف طبقاتی دانسته (نوری علا[۴])، دیگری او را فدایی حفظ سنتی که دیگر مُرده است (آشوری)[۵]...» و شایعات دیگر: «تختی میهمان خانه برو نبود. باغ و مِلک داشت، جای بهتری برای خودکشی. «اینکه دارند قضیه را بار می کنند به اصرار سرِ اختلافات خانوادگی، خودش حکایت از چیزهایی می کند. «وصیتنامه ساختگی بود. یک جا ۴۶/۱۰/۱۶ امضا کرده بوده و در سطر پایین تر ۱۳۴۶/۱۱/۱۶. «چرا علامت بخیه روی سینه و گردنِ نعش بود؟ برای امتحان کردن محتوی معده که آنجا را نمی شکافند. «آنجا را برای این شکافته بودند که علامات ضرب وجرح را بپوشانند. «چرا طبیب قانونی آخر اعلام نکرد که سَم چه بود؟ اول روزنامه نوشت سیانور، بعد شد لومینال.» «سم پاراسیون به کار رفته، از آنها که در کارهای جیمز باندی به کار می برند. سم نباتی. توی چای یا شراب.» «تختی را برده اند سازمان امنیت به تحقیقات. گروهبانی بهش اهانت کرده که تختی کلافه شده و کتک زده طرف را، و آنوقت ریخته اند سرش و خفه اش کرده اند. بعد برده اند هتل آتلانتیک.» آل احمد بعد از شرح این گزارش، به شرح دلایل و موجبات بروز این واکنش اجتماعی پرداخته و نوشته است: «این افسانه سازی عوامانه را عوامل دیگری هم تقویت می کرد: این که حضور تختی در هر مجلس بزرگ ورزشی، بیشتر احساسات مردم را می انگیخت تا حضور شاه و ملکه، و اینکه یک مرتبه تختی دیرتر از ملکه آمده و احساسات مردم، و بعد ملکه انقدر کلافه شده از احساسات مردم که آمده بیرون، مدتی صبر کرده تا جماعت آرام بشوند تا از نو برود روی بالکن. و در این شایعه نوعی بال وپر هم می دهد مردِ کوچه به ترس خود از چنان سازمانی. این دیگر پشت دیوار ترس مخفی شدن است.» سپس: «قدم اول در این میت سازی اینست که تختی از طبقات فقیر برآمده، خانی آبادی است. و مردِ عادیِ کوچه که ترسو است و ترسیده است و پیزُری است و خوراک قدرت حکومت است، در تنِ تختی قدرتی دیگر را می بیند که به قدرت حاکم زمانه گردن نگذاشته. پس توجیه شخص آرزویی خویش را در تنِ او می بیند... تختی از شرکت در امر حکومت سر باز زده و در دسته بندی های چاقوکشانهی ورزشکاران شرکت نکرده و نشده یک شعبان[۶] یا یک طیّب[۷] یا یک حبیبی[۸]. برای مردِ عادی کوچه، نوعی «نه» گفتن است به حکومت که از ورزش هم ابزار کاری می سازد برای ترساندن خلق. و او که تختی باشد، از این قدرت بدنی در راه ترساندن مردم استفاده نکرده، بلکه در راه سربلندکردن مردم، در راه افتخاردادن به ایشان، در راه توجیه ایشان، در راه ارضای حقارت های ایشان، یعنی زدودن حقارت ها...» در اینجا نقل خلاصه دست نوشته مرحوم آل احمد در باره فوت مرحوم تختی و چگونگی ساخته و پرداخته شدن شایعات در ارتباط با عامل مرگ او تمام می شود، یادداشت هایی که ثابت می کنند تولید شایعه قتل تختی توسط ساواک، اصلاً ربطی به آل احمد نداشته، بلکه یک مکانیزم دفاعی جمعی خودبه خودی یک جامعه استبدادزده و ناشی از رفتارهای نهادهای حکومتی بوده است. و اشخاصی مثل آل احمد با همه مواضع انتقادی تندی که نسبت به حکومت وقت داشته اند، نیازی نمی دیده اند که برای بدنام کردن آن حکومتِ بدنام، دست به شایعه سازی بزنند! قضاوت نهائی در اینباره به عهده خوانندگانی است که حتما انصافشان بیشتر از آن چندنفری است که به دلایل معلوم و نامعلوم، پایشان را از دایره اخلاق بیرون گذاشته اند و چنین دروغ فاحشی را به جلال آل احمد بسته اند. [۱]) ساعدی - غلامحسین ( ۱۳۶۴- ۱۳۱۴ شمسی)، پزشک و نمایشنامه نویس. [۲]) بهرنگی - صمد (۱۳۴۷- ۱۳۱۸ شمسی)، آموزگار، نویسنده و مترجم. [۳]) بلور - حبیب الله (۱۳۶۱- ۱۲۹۲ شمسی)، رئیس فدراسیون کشتی و مربی کشتی تختی. [۴]) نوری علاء - اسماعیل (...- ۱۳۲۱ شمسی)، شاعر و روزنامه نگار. [۵]) آشوری - داریوش (...- ۱۳۱۷ شمسی)، نویسنده و مترجم. [۶]) جعفری - شعبان (۱۳۸۵- ۱۳۰۰ شمسی)، معروف به شعبان بی مخ، باستانی کار و زورخانه داری که بیشتر به خاطر حضورش در جریانات سیاسی، بخصوص در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شهرت داشت. [۷]) حاج رضایی - طیب ( ۱۳۴۲- ۱۲۹۰ شمسی)، باستانی کار، بارفروش در میدان میوه و تره بار و اصطلاحاً از لات های تهران. [۸]) حبیبی - امامعلی (...- ۱۳۱۰ شمسی)، کشتی گیر ایرانی، ملقب به ببر مازندران. 1404/02/29 10:28:12 5.0 / 5 9 تگهای خبر: آرامش , انتشار , تولید , شركت این مطلب کادودونی را می پسندید؟ (1) (0) تازه ترین مطالب مرتبط خانم فرمانده در نمایشگاه کتاب! زندگی با خبر در نمایشگاه کتاب تهران انتشار رمانی از برگزیده جایزه جلال بعد از ۹سال چالش رزمندگان بعد از جنگ از عشق و چیزهای دیگر نظرات بینندگان در مورد این مطلب نظر شما در مورد این مطلب نام: ایمیل: نظر: سوال: = ۶ بعلاوه ۵