جهل خوش خبری!

جهل خوش خبری! خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) - طنز روز


فرزین پورمحبی
به مناسبت روز خبرنگار
من در کمال آگاهی و در بستر گرم و نرم اخبار بزرگ شدم؛ بامداد که می شد نخستین کار بابام روشن کردن پیچ رادیو بود. اون با این کارش ما رو از خواب ناز صبحگاهی بیدار می کرد و خودش هم در جریان آخرین خبرها قرار می گرفت...
نمی دونم چی موجب می شد که پدرم فکر کنه تو همین چندساعتی که خوابیده عینهو داستان خواب اصحاب کهف همه چیز کن فیکون شده و کلی اتفاقات قابل پیگیری افتاده که اگه همون اول وقت دنبال شون نمی کرد یه جای کارش می لنگید!
خداروشکر که هنوز اون موقع ها روزنامه های بامداد درنمی اومد و مثل خارجی ها، یه پسرک روزنامه فروش اون ها رو دم در خونه مون پرت نمی کرد؛ چون اون موقع مجبور بودیم همراه نون داغ و چای داغ، خبرهای داغ رو هم هورتی بالا بکشیم!
اما این کمبود بعدازظهرها با اخبار ساعت ۱۴ رادیو، روزنامه های عصر و اخبار ساعت ۲۰ تلویزیون و - روم به دیوار - بخش شامگاهی بی بی سی فارسی به خوبی جبران می شد! پدر مشترک چندین روزنامه از جناح های مختلف بود چون اعتقاد داشت باید همه نظرات را بادقت شنید تا یک طرفه به قاضی نرفت! اما این که کسی که نه قاضی بود و نه سیاست مدار، چرا باید در امور سیاسی قضاوت می کرد و اصولا بیطرفی اون به درد کی و به کار چه کسی می خورد، سوالاتی هستند که هنوزم برای خود من هم روشن نشده اند؛ بگذریم...
مادر هم از این قافله خبرخوانی عقب نبود! اون هم عطش شنیدن اخبارش در حد لالیگا بود؛ فقط جنس اخباری که تعقیب می کرد کمی با پدرم فرق داشت...
مثلا برای پدرم حمله فلان کشور، خط حمله تیم فوتبال بارسلونا، حمله سارقان سابقه دار، حمله بی سابقه کوسه ها به گردشگر ها، حمله باسابقه گردشگر ها برای شکار کوسه ها، حمله تروریست ها به گردشگر ها، حمله ویروس ها به کامپیوتر ها و صاحبان شون، حمله سهام داران به بازار بورس، حمله ملخ ها به فلان جا، حمله سازمان بازرسی به اون جای اختلاس گران و محتکران، حمله گشت ارشاد به زنان بدحجاب، حمله تعزیرات حکومتی به گرانی طلا و خودرو و زمین و دلار و اصولا چیزهایی با همین موضوع و مواضع از نون شب هم مهمتر بود...
اما برای مادرم خبرهایی از جنس خبر خبرچین ها اهمیت داشت: طلاق و ازدواج سلبیریتی ها، آخرین خبر از فلان مد روز پاریس، مدل مو و آرایش فلان خواننده، اعتیاد فلان هنرپیشه، خیانت مرد پولدار به زن وفادار، قتل مادربزرگ توسط نوه، پیگیری عشق های شکست خورده و شکست نخورده، قلمدوش شدن فلان هنرپیشه زن توسط فلان فوتبالیست مرد و بالاخره اخبار در و همسایه و فک و فامیل و دوست و آشنا.
روی هم نرفته در خونه ما شکل و موضوع اخبار مهم نبود؛ مهم این بود که اخبار از هر جنس و نوعی که در سراسر جهان اتفاق می افتادند باید توسط پدر و مادرم پیگیری و به شکل جدی تری تحلیل می شدند. اون ها معتقد بودند نباید نسبت به وقایع عالم بی تفاوت بود، چون یک خانواده فرهنگی با یک گونی سیب زمینی فرق های اساسی دارد و باتوجه به این که معمولا ۸۵ درصد اخبار مصیبت بارند، پدر و مادرم پیگیری های خبری شون رو به حساب همدردی با مردم جهان هم می گذاشتند. اون ها مدام تکرار می کردند ممکنه همین بلا و مصیبت ها فرداروزی سر خودمان بیاد و اون وقت چقدر زشته که جهانیان با بی فرهنگی هر چه تمام تر با ما همدردی نکنند؛ اون هم با این عذر ناموجه که از پیگری اخبار جهان معذور و مرخصند. بله، برای اون ها خیلی مهم بود که وقتی سیل و زلزله خونه مون را بر سرمون آوار می کنه عالم و آدم با شنیدن این خبر پیش از خوردن صبحانه نچ نچی بکنند و سری به نشونه تاسف تکون بدند و دست آخر پس از به جا آوردن این آئین نوع پرستی و انسان دوستی با وجدانی راحت، سوسیس تخم مرغ شون را بخورند. چون خودشون انصافا پیش از خوردن چای شیرین شون کلی از همین نچ نچ ها برای مرده های انفجار در فلان کشور کرده بودند و احیانا چند کنسرو هم براشون فرستاده بودند و حالا توقع جبران از اون ها را داشتند! اسم این رو می گذارم: غیرت خبری.
با این حساب باید گفت اون ها یک جور معتاد شده بودند، و اعتیادشون هم به خبر بود! اگه عقیده من براتون مهم باشه، باید بگم اعتیاد فرهنگی خیلی خطرناک تر از سایر اعتیادهاست چون نه فقط چنین معتادانی اوضاع شون در جامعه بد نیست و جایگاه شون مطرود نیست، حتی کلی هم مقبول و محترمند و لایق خوردن دیزی دونفره با روشنفکرهای جامعه!
این روزها هم که دیگه نگو و نپرس بی چک و چونه خبرهای یکی یه دونه خودشون میان تو خونه؛ البته خونه که چه عرض کنم خبر همیشه تو مشتمونه یعنی در همون موبایل هایی که سر مبارک مون همیشه توشونه! امان از این سلاح مخرب ساخت کشور توشیرو میفونه.
اگه آمار به دست آوردن مواد مخدر در کشور ۱۰ دقیقه باشه بی برو برگرد آمار دسترسی به خبر جیک ثانیه است. یعنی کانون ساقی های خبر خیلی گرم تره تا آتیش منقل ساقی های مواد و شراب و...
این روزها آگاهی از مسائل روز جهان یکی از نشانه های مهم فرهنگ خیزی است! وقتی روزنامه می خریم و یا خبرهای آنلاین رو چک می نماییم احساس کسی رو داریم که داره برای محکم کردن اس و اساس رکن پنجم دموکراسی به پاش سیمان و پودرسنگ می ریزه!
بذارید این رو هم بگم که هر سال شیرین ۲۰ هزار خبر می شنویم و عمرا چهارتاشون رو یادمون بمونه که اگر اونا رو هم فراموش نماییم سنگین تریم...
گیرم به خاطرمون هم بمونه مثلا اگه خبر قتل عام در یک مدرسه آمریکایی یادمون موند دقیقا چه کار باید بکنیم؟ یا فراموشی سقوط هواپیما به ضرر کی تموم می شه؟ به جز این که تا چند هفته ای خودمون هواپیما سوار نمی شیم و یک استرس بی خودی می ره تو عمق اضطراب مون... حتی خبر دم به دم کشف داروی کرونا رو باید کجای دل مون بگذاریم؛ بطن راست یا دهلیز چپ؟ اگه قراره این دوا دوای دردمون بشه، غافل هم سروکله اش پیدا می شه، پس لازم نیست با خوندن اخبارش حرص بخوریم که چرا به ما نمی دن و به ما نمی رسه و یا دیر می رسه!
خلاصه اش کنم سر جدتون در اخبار غرق نشید، مصرف کننده و ساقیش نشید، کار رو به کاردون ها بسپارید؛ هیچ می دونید کلی شایعه با خود ماهایی که به شدت مخالف شایعه پراکنی هستیم پخش می شه؟ چون به تن بیشتر شایعه ها لباس خبر می کنند و ما هم به خیال اطلاع رسانی، داریم زیرآب یکی رو می زنیم؛ حسابی! می دونید چقدر از این حس هیجان زدگی ما در خبررسانی اخبار مهیج استفاده می شه؟ امان از احساسات ناب که تاب خیلی چیزها رو نداره. بعضی وقت ها همه با هم یک صدا می گیم فلانی رو اعدام کنید، بعضی وقت ها می خواهیم که بهمانی رو اعدام نکنید؛ خب، حالا فکر نمی کنید مایی که نمی تونیم جلو تحت تاثیر واقع شدن مون رو بگیریم جسارتا بهتره خبری هم از هیچ جا نگیریم؟ از قدیم گفتند: جهل خوش خبری؛ اما به نظر من این ضرب المثل با اوضاع فعلی جهان و کشورمون کاربرد حالاش خیلی بیشتر از قدیمه!




منبع:

1399/05/17
13:34:47
5.0 / 5
2322
تگهای خبر: عشق , فرهنگ , فروش , كامپیوتر
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۷ بعلاوه ۵
کادو

كادو دونی

فروش انواع کادو

kadodooni.ir - حقوق مادی و معنوی سایت كادو دونی محفوظ است